۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

برج كبرا2

0 نظرات



[ برج الكوبرا 2 - هذا المشروع عبارة عن فندق 5 نجوم ومكانه في السالمية بالقرب من الفنار ومركز السلطان - وهل تم استبدال هذا المشروع مع مشروع برج كوبرا 1 أو أن هذا المشروع منعزل عنه ! ونعرف التفاصيل لاحقا - وعلى أي حال ينتهي هذا المشروع 2010]

برج كبرا1

0 نظرات











[ برج الكوبرا 1 - شارع ساحل الخليج عند البحر - هذا البرج المتداول في المواقع الأجنبية والعربية وأخذ إعجاب الكثيرين - ولكن هل تم تغيره بمشروع آخر شبيه له أم أنه منعزل عن المشروع الثاني ! سيتم التعرف على هذه التفاصيل قريبا ]










۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

مراسم ازدواج در بلوچستان

0 نظرات
اگر ناف دختر را برای کسی نبریده باشند یعنی دختر از روز تولد نامزد نشده باشد، انتخاب دختر به
صورتهای زیر انجام می گیرد:

الف) پسر، دختری را و انتخاب او را برای نامزدی در نظر می گیرد. بعد به وسیله یکی از فامیلهای خود به
پدر خود اطلاع می دهد و او را از نیت خود آگاه می سازد.

ب) مادر یا خواهر پسر، دختری را به پسر پیشنهاد می کند.

ج) پدر به پسر پیشنهاد ازدواج با دختری را می نماید.

اگر ازدواج میان افراد خانواده (خانواده بزرگ قدیمی که همه فامیل درجه یک و دو را شامل می شود)
صورت پذیرد، تشریفات نامزدی خیلی رسمی انجام نمی شود. مثلاً اگر پسری بخواهد با دختردایی خود
ازدواج کند بدون تشریفات قبلی مادر پسر یک دست لباس برای برادرزاده خود می دوزد و برای او می برد
و بدین وسیله دختر برادر را برای پسر خود نشانه می کند. البته پسر باید آنقدر محبتش به خانواده دایی
زیاد باشد که هر روز یا لااقل چند روز یک بار به خانه دایی اش سری بزند و اگر این کار را نکند مورد
تمسخر قرار می گیرد و مردم می گویند او نابود و ناتوان است چون از خانه

دایی اش خجالت می کشد. بنابراین، پسر باید و لو از روی اکراه که مسلما ناشی از کمرویی و خجالت
است این کار را انجام دهد و این برنامه تا موقع ازدواج ادامه یابد. بعد از آنکه نامزدی دو طرف معلوم شد،
خانواده پسر هدایایی برای دختر تهیه می کنند و آنها را که عموما شامل وسایل زیر است به خانه عروس
می فرستند: 30 مثقال طلا، 5 عدد پیراهن و شلوار بلوچی، 6 عدد روسری، 3 عدد چادر، 4 جفت کفش

و لوازمات دیگر.
چنانچه منزل عروس در ده دیگر باشد عده ای از اقوام را دعوت می کنند و این لوازم را در مجمعه های
بزرگ می گذارند و با دهل و سرنا و آواز به طرف قبیله دختر رهسپار می شوند و اگر این فاصله زیاد دور
باشد، این فاصله را با شتر طی می کنند. پس از اینکه این وسایل را تحویل دادند بر حسب طول راه یک
نهار یا شام حتی یک شبانه روز در منزل دختر اقامت کرده سپس مراجعت می کنند. از این

تاریخ به بعد، پسر بیشتر اوقات خود را تا زمان عروسی در خانه نامزد خود می گذراند اما هیچ گاه صورت
نامزد خود را نخواهد دید.

اگر اتفاقا نامزد خود را ببیند دختر باید فورا به زمین بنشیند و صورت خود را بپوشاند و هنگامی که پسر با
خانواده دختر در یک اطاق یا کپر بلوچی جمع باشند، دختر وظیفه دارد پشت مادر خود به طوری که پشت
خود را به طرف داماد نموده است بنشیند که داماد صورت او را نبیند و هیچ گاه با دختر مستقیما صحبت
نمی کند و این وضع تا زمان عروسی ادامه دارد. اگر داماد از این ازدواج منصرف شود که خیلی به ندرت
این اتفاق می افتد، می تواند بدون پس گرفتن وسایلی که برای نامزد خود فرستاده است به جای دیگری
برود و داماد شود. البته پدر و مادر داماد، پسر خود را عاق کرده و او را نخواهند بخشید و دیگر در مراسم
نامزدی مجدد پسر خود شرکت نخواهند کرد و او را تنها خواهند گذاشت و هیچ خانواده ای یا طایفه ای
پسر را به دامادی قبول نخواهند کرد مگر اینکه پدر و مادرش او را ببخشند و پسر رضایت آنها را جلب
نماید

زمانی که نامزدی پسر و دختر معلوم شد و دو خانواده به این امر رضایت دادند و هر دو به

سن ازدواج رسیدند پسر به وسیله یکی از اقوام خود به پدرش اطلاع می دهد که میل دارد
عروسی کند. قاصد نزد پدر رفته و پیغام پسر را به پدر می رساند. پدر اولاً فکر می کند که آیا
می تواند این کار را انجام دهد یا نه، و اگر توانست جواب می دهد: بلی من حاضرم که برای
پسرم عروسی بگیرم و منتظر چنین روزی بودم. قاصد نیت پدر را به داماد می گوید و با
همراهی داماد به بجار می روند.
بجار یکی از سنتهای خوب مردم بلوچ است و معنی آن تعاون و کمک گرفتن در امر ازدواج
است. پسری که قصد ازدواج دارد و موافقت خانواده خود را نیز در این مورد گرفته است با
یکی دو نفر از دوستان خود به بجار می رود؛ یعنی اینکه به سراغ اقوام خود که در محل
زندگی می کنند یا در شهرها و یا دهات و قبایل دیگر سکونت دارند می رود و قصد خود را از
عروسی به اطلاع خویشاوندان خود می رساند. اقوام داماد از شنیدن این خبر خوشحال شده و
هر یک بنا به استطاعت و بنیه مالی خود کمکهایی نقدی یا جنسی به داماد می دهند. این کمکها
شامل پول نقد، طلا، گوسفند، شتر، گندم، برنج، آرد و روغن یا سایر ملزومات عروسی یا پول
نقد است. گاهی هم چند اصله درخت خرما و یا یک قطعه باغ یا زمین به داماد داده می شود.
داماد با کمک دوستان خود هدایایی را که بجار کرده است جمع آوری و به محل خود مراجعت
می کند و با این وسایل مقدمات عروسی را فراهم می کند و بدین ترتیب داماد هزینه زیادی را
برای جشن عروسی متحمل نمی شود بلکه با یاری اقوام و خویشان خود تدارک عروسی را می
بیند.
داماد که از بجار بازگشت و مایحتاج جشن عروسی تدارک دیده شد، قاصدی به خانه پدر عروس
روانه می شود که آمادگی خانواده داماد را برای عروسی به اطلاع پدر عروس برساند. البته
چون بلوچها عقیده دارند که روز عروسی باید یکی از روزهای زوج ماه انجام شود و بیشتر
عروسیهای خود را روز چهاردهم یا بیستم ماه برپا می کنند تاریخ عروسی را طوری در نظر
می گیرند که با توجه به ایامی که در جشن و سرور خواهند گذراند بعضی سه شبانه روز و
برخی دیگر هفت شبانه روز و به
ندرت 14 شبانه روز (در نزد خوانین) شب عروسی مصادف با شب چهاردهم یا بیستم ماه باشد
و به پدر عروس اطلاع می دهند که برای چند روز دیگر برای عروسی خواهیم آمد.

نکته جالب اینکه در عروسی بلوچها، اگرچه هزینه عروسی را داماد می پردازد و کلیه تدارکات
از طرف داماد است، اما جشن عروسی در خانه عروس برپا می شود و داماد را به خانه
عروس می برند و بر خلاف آنچه در سایر نقاط ایران معمول است، پس از معین شدن روز
عروسی از اقوام و خویشاوندان برای شرکت در عروسی دعوت به عمل می آید. این دعوتها
اغلب با فرستادن یکی از اقوام و اخیرا با ارسال کارت عروسی انجام می شود. به دنبال ارسال
لوازم عروسی، خانواده داماد به منزل عروس می روند و میهمانان دسته دسته از راههای دور
و نزدیک می رسند و جشن عروسی به مدت 7 شبانه روز برپا می شود. در این مدت میهمانان
با آهنگ دهل و سرنا و سازهای محلی از قبیل تنبوره و کوزه و طبل و رقصهای دسته جمعی و
چوب بازی سرگرم می شوند.
شب سوم جشن، دستهای عروس و داماد را حنا می بندند. شب چهارم جشن نیز مراسم حنابندان
تکرار می شود. شب ششم جشن عروسی حمام می کنند (در دهات بلوچستان به علت گرمی آب
و هوا، مردم خود را در چشمه ها و نهرها و رودخانه شستشو می دهند. البته زنان در خانه یا
در کپری که بر روی نهر آب با حصیر ساخته اند، استحمام می کنند) عروس را در شب به گونه
ای که ستارگان را ببیند حمام می کنند. برای این منظور عروس در اطاق کنار پنجره که از آنجا
آسمان پیداست، حمام می کند.
جشن تا 14 شبانه روز ادامه دارد. روز چهاردهم که میهمانان نهار خوردند، همگی برای ادای
نماز به مسجد می روند و پس از پایان نماز و مراجعت به محل جشن، دو نفر از معتمدین و
ریش سفیدان مجلس را یکی از طرف پدر عروس و دیگری را از طرف پدر داماد وکیل کرده
و به نزد عروس می فرستند.
در این هنگام عروس داخل حجله نشسته است (حجله را با پشه بند درست کرده و عروس داخل
آن می نشیند). فرد وکیل از پشت پشه بند از عروس سؤال می کند که آیا داماد را به شوهری
قبول دارد و یا خیر و این سؤال را سه بار تکرار می کند که در هر سه نوبت عروس جواب بله
داده و بعد وکلا به مجلس برمی گردند. داماد نیز باید با صدای بلند بله بگوید و بعد صیغه عقد
جاری می شود. در این هنگام مهمانانی که با خود اسلحه دارند، در ایوان یا جلو خانه جمع می
شوند و وقتی صیغه عقد جاری شد به شلیک گلوله می پردازند. بعد داماد با یکایک مدعوّین
دست می دهد و مهمانان به او تبریک می گویند و مراسم عقد پایان می یابد. سپس یک شتر را با
منگوله و زنگوله آرایش داده و بر روی جهاز شتر (پالان) قالیچه و پتو می اندازند و در حدود
ساعت 2 بعدازظهر داماد را سوار بر آن کرده و با دهل و سرنا و شادی و هلهله سر آب می
برند. (منظور رودخانه، نهر یا چشمه نزدیک ده است). در این برنامه عده ای از زنان و مردان
و اقوام و خویشان و پاره ای از میهمانان شرکت دارند. زنان در جلو شتر شادی کنان حرکت
می کنند و چند نفر از زنان داماد را باد می زنند که گرما او را ناراحت نکند و روی سر داماد
را با چادر و یا تور زردرنگی می پوشانند تا آفتاب او را نسوزاند و گرد و خاک حاصله از
حرکت انبوه جمعیت، داماد را ناراحت نکند و پسربچه ای نابالغ را هم جلوی داماد روی شتر
سوار می کنند به نیت اینکه فرزند اول این ازدواج پسر باشد (بلوچها برای فرزند پسر ارزشی
خاص قایلند). در بین راه و در چندین نقطه شتر را متوقف ساخته و به شادی می پردازند و
روی سر داماد نقل و سکه های پول خرد می پاشند و تفنگداران گلوله شلیک می کنند. وقتی که
به آب رسیدند دو نفر داماد را بغل کرده و از شتر پایین می آورند و داخل نهر یا چشمه آب می
برند و سلمانی ابتدا موی سر و صورت داماد را اصلاح کرده و بعد بدن او را می شوید و او
را از آب بیرون آورده لباسهای نو به او می پوشاند و لباسهای قبلی داماد به سلمانی یا کسی که
داماد را حمام و اصلاح کرده است به عنوان دستمزد یا انعام، تعلق می گیرد. در این زمان
پایکوبی و ساز و دهل زدن ادامه می یابد. بعد از استحمام داماد، مجددا دو نفر او را بغل کرده و
بر شتر سوار می کنند











در این موقع شادی بیشتری در مراسم به وجود آمده و نقل و پول بیشتری نصیب داماد می کنند و گلوله
های بیشتری شلیک می شود تا که به در قلعه یا دروازه برسند. در این موقع دروازبان دروازه را بسته
است (اگر دروازه ای وجود نداشته باشد یک نفر با باز کردن دستها جلو راه را می گیرد) و راه را باز نمی
کند مگر اینکه از طرف داماد انعامی دریافت کند. وقتی که دروازبان را راضی کردند شتر را وارد محوطه
جشن می کنند. در این موقع داماد از شتر پیاده نمی شود تا اینکه پدر عروس به داماد هدیه ای
چشمگیر که سرآبی نامیده می شود بدهد. (سرآبی اصطلاح محلی بلوچی است) سرآبی معمولاً یک
قطعه باغ با یک شتر و چندین اصله درخت خرما است. بعد از گرفتن سرآبی داماد از شتر پیاده شده و او
را به طرف اطاق عروس می برند. در این وقت دایه عروس با یک سینی که در آن قرآن، اسفند و آتش و
آیینه و سورمه دان قرار دارد، به طرف داماد می آید. داماد قرآن را زیارت می کند و خود را در آیینه نگاه می
کند و چشم خود را سورمه می کشد و قدری اسفند روی آتش می ریزند که او دود اسفند را با دست به
صورت خود می مالد و انعامی به دایه عروس می دهد. این انعام باید مبلغی باشد که رضایت دایه را
جلب کند و تا رضایت او جلب نشود اجازه ورود داماد به حجله داده نمی شود. این مراسم قبل از غروب
آفتاب انجام می شود و بعد دایه دست داماد را گرفته به داخل اطاق عروس یا حجله می برد. داماد پس از
ورود به اطاق عروس دو رکعت نماز حاجات می خواند. بعد داماد را کنار عروس نشانیده و یک حبه قند یا
نقل به دهان عروس می گذارند و یک نفر از نزدیکان، سر عروس و داماد را گرفته سه بار به هم می زند و
چندین گلوله تفنگ خالی می شود.
فردای آن روز اقوام و کسانی که به عنوان میهمان دعوت شده اند، دسته دسته به طرف اطاق عروس می
روند و به آنها تبریک می گویند. در این موقع طبّال و سُرنازن در جلو منزل پدر عروس مشغول نواختن دهل
و سرنا هستند و هر یک از میهمانان موقع خروج و خداحافظی مبلغی به نوازندگان می دهد و سپس به
خانه های خود می روند.
عروس و داماد باید مدت هفت شبانه روز از خانه خارج نشوند و در این مدت زمان، میهمان پدر عروس
هستند. پس از پایان هفت روز، شتری آماده کرده و عروس و داماد بر آن سوار می شوند و با جمعی از
اقوام با ساز و سرنا و دهل به طرف منزل یا روستا و قبیله داماد حرکت می کنند.
وقتی که به منزل داماد می رسند پدر داماد نیز هدیه ای به عنوان هفت روز به پسرش می دهد که
شامل باغ یا خانه یا چندین درخت خرما خواهد بود و بدین ترتیب عروسی پایان می یابد.
لازم به ذکر است افراد خانواده های فقیرتر تنها با کشتن یک گوسفند و چند کیلو آرد و روغن و با تدارک
لباس که از یک پیراهن و یک شلوار و یک جفت کفش تجاوز نمی کند، مراسم عروسی را برپا می کنند و
جهاز و شیربهای عروس نیز خیلی کم تعیین می شود.


۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

عکس های از بلوچستان

0 نظرات


















































































































































































































۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

ترکیه؛ افزایش ۸۰ درصدی میزان پناهجویان ایرانی پس از انتخابات

0 نظرات




شماری از ایرانیان در یک تجمع اعتراضی در آنکارا، بر اساس آمارها میزان پناهجویان ایرانی در ترکیه پس از انتخابات از رشد ۸۰ درصدی برخوردار بوده است
ترکیه؛ افزایش ۸۰ درصدی میزان پناهجویان ایرانی پس از انتخابات
رویا کریمی
اینجا آنکارا است، دومین شهر بزرگ کشور همسایه ایران، ترکیه و اولین پناه پناهجویان ایرانی؛ آنها که بعد از تقدیم درخواست پناهندگی به سازمان ملل برای تعیین سرنوشت خود به دفتر امور پناهندگان سازمان ملل مراجعه می‌کنند.پناهجویان کهنه‌کاری که به پناهجویان تازه از راه رسیده آدرس می‌دهند بخشی از آدرس را این گونه نقل می‌کنند: خیابان تفلیس، کوچه روبه‌روی مسجد، همان که تنها یک گلدسته دارد و این نشانه مساجد مسلمانان سنی مذهب است.
در دفتر امور پناهندگان سازمان ملل در آنکارا البته بر روی همه باز نیست. تمامی تلاش‌های من برای ورود به بخش پناهجویان و ملاقات آنها بی‌نتیجه ماند. مسئولان این دفتر با رویی گشاده اعلام کردند که جز مأموران سازمان ملل و پناهجویان هیچکس حق ندارد از در پشت ساختمان عبور کند. برای خبرنگاران تنها یک در باز است؛ دفتر امور خارجی پناهندگان سازمان ملل.متین کاراباتیر، مسئول این دفتر بود که در مورد آخرین آمار متقاضیان ایرانی پناهنده در ترکیه گفت: «در سال ۲۰۰۹ میلادی تعداد بیش از چهار هزار و ۲۰۰ ایرانی به عنوان پناهجو به دفتر امور پناهندگان سازمان ملل مراجعه کردند که از آن میان تعداد ۱۸۰۰ نفر به عنوان پناهنده معرفی شده اند و ۲۴۰۰ پرونده در مرحله بررسی است. ۴۱ درصد از پناهجویان زن و ۵۹ درصد باقیمانده مرد هستند.» آقای کاراباتیر پناهجویان ایرانی در ترکیه را به سه دسته تقسیم کرد، دسته اول کسانی هستند که به دلایل سیاسی به دفتر امور پناهندگان سازمان ملل مراجعه کرده اند. دسته دوم کسانی هستند که به دلایل مذهبی از ایران خارج شده اند که در این میان می توان به بهاییان و تازه مسیحی شدگانی اشاره کرد که به دلیل تغییر دین از اسلام به مسیحیت از سازمان ملل درخواست پناهندگی کرده اند. دسته سوم نیز افرادی هستند که به دلیل مشکلات اجتماعی قادر به ادامه زندگی در کشور ایران نبوده اند.بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران آمار کسانی که درخواست پناهندگی سیاسی را مطرح کرده اند بالا رفته است. از ماه جولای سال ۲۰۰۹ به بعد تعداد ایرانیان متقاضی پناهندگی سیاسی ۸۰ درصد افزایش یافته است، اما این امر به معنای ایجاد یک بحران در سازمان ملل نیست. به عنوان مثال بین ماه‌‌های ژانویه تا جولای سال ۲۰۰۹ به طور متوسط ماهانه ۱۵۰ درخواست پناهندگی ثبت می شد، اما این رقم در ماه‌های بعدی به بالاتر از ۲۵۰ پناهنده در ماه رسیده است.از آقای کاراباتیر، مسئول امور خارجی دفتر امور پناهندگان سازمان ملل در آنکارا، پرسیدم به طور متوسط هر پناهجو چه زمانی تا تعیین تکلیف خود منتظر می ماند. وی در پاسخ گفت: «این بسته به شرایط پناهندگی آنها دارد. بعضی افراد که دلایل محکم تری برای پناهندگی دارند از جمله روزنامه‌نگاران، پرونده های سیاسی و یا زنان سرپرست خانواده به عنوان مواردی با ریسک پذیری بالا معرفی می شوند و در اولویت بررسی قرار می‌گیرند. این افراد در صورتی که در مصاحبه اولیه پذیرفته شوند، درخواست پناهندگی آنها پذیرفته شده و پرونده آنها به مرحله بعدی منتقل می‌شود.»آقای کاراباتیر افزود: «اما بسیاری از موارد در این مرحله درخواست پناهندگی افراد پذیرفته نمی‌شود و متقاضی پناهندگی وارد مرحله استیناف می شود که البته مرحله طولانی‌تری است و گاهی افراد مجبور می‌شوند دو تا سه سال و حتی بیشتر منتظر اعلام نتیجه نهایی باقی بمانند. با همه اینها می‌توان گفت به طور متوسط یک سال و نیم طول می‌کشد تا نتیجه نهایی به متقاضی پناهندگی اعلام شود.» در طول مدتی که در آنکارا بودم و با برخی از پناهجویان ایرانی صحبت کردم، آنها در مورد همکاری میان پلیس ایران و دفتر امور پناهندگی سازمان ملل مطالبی را مطرح می‌کردند از جمله این که در برخی از پرونده‌ها، پلیس جمهوری اسلامی با ارسال پرونده‌های قضایی تشکیل شده در ایران برای سازمان ملل و پلیس کشور ترکیه تلاش می‌کند در تصمیم گیری این نهاد سازمان ملل تاثیر بگذارد و پناهجویان را وادار کند به ایران بازگردند.اما زمانی که این مسئله را با آقای کاراباتیر مطرح کردم، او این مسئله را کاملاً رد کرد و گفت: « هیچکس نمی‌تواند یک پناهجو را وادار کند تا به کشورش بازگردد. همه فعالیت‌های این سازمان تحت نظارت سازمان‌های بین‌المللی قرار دارد و در مدتی که پرونده پناهجویان تحت بررسی است آنها تحت حمایت دولت ترکیه قرار دارند. توصیه ما به پناهجویان این است که اگر احتمال می دهند امنیت آنها در معرض خطر قرار گیرد این موضوع را به ما و پلیس ترکیه گزارش دهند. وقتی کسی به عنوان پناهجو وارد چرخه پناهندگی می شود، پلیس ترکیه در جریان پرونده قرار می گیرد تا امنیت کامل او را تأمین کند.» آقای کاراباتیر تأکید کرد که ترکیه کشور امنی است.
رادیو فردا

نـوکیـــں دؤرے آیگءَ انـــت

0 نظرات






نـوکیـــں دؤرے آیگءَ انـــت

نـوکیں دؤرے آیگ انت. بلوچ مهلوک ءِ بــُن پیرکی سرزمین، درستیں بلوچانی بلوچستان ءِ آزاتی ءِ روچاں نـزّیک بیـان انت. بلوچستان ءِ کتـه کار ءُ کلانیــں راجی ـ سیاسی ءُ سماجی سروکاں ، کـوم دوستیـں نیکراهی رهدربراںءُ بلوچ راج ءِ پسّگ ءُ ورنایاں گــوں تپــاکی ءُ یکـــویی تیار بؤگ لوٹیت تنکه آیوکیں وهد ءُ روچاں شـریں پیمے ءَ په رونشتی بلوچستان ءِ مردمـی ءُ دمکراتیکیں سیاسی ءُ سلهبندی ءُ مـُـلکداری واکانی هوربند ءُ اداره یاں اڈ کنگ ءُ برجاه به بنت. پمیشکا په گـوم ءُ گیـگ اے باروءَ باید انت پگر ءُ هیال ، هـــوردچاری (هیرت چاری ) ءُ دورچاری به کنین ءُ وتی هیال ءُ لیکه یاں بلوچ مهلوک ءِ آینــده ءُ بلوچستان ءِ باندات ءُ آیوکیں وهد ءِ باروءَ ماں شهــد ءُ شیرکنیں بلوچی زبانءَ به نبیسین ءُ ماں راجی وبسایت ءُ بلوچ دوستیں وبلاگاں شنگ ءُ تالاں بکنیں.
تهران ءِ فاشیستی واکداران ءِ نزور بیگ ءِ درگت ءَ آهانی رستری واک ماں بلوچ گلزمین ءَ هم الّــم ءَ سست بیت انت. گنوکیں زابلی ءُ ڈنّی یں پارس چشیں کارکرد ءُ کارپدے نبوتگ ءُ نیســت که آ وهد ءَ ماں بلوچستان ءَ جان بیار اَنت.
هور گوں ڈنّـی یان ءِ گلینگ ءَ یکـے چه زلوری ءُ بنیاتی کاراں بلوچستان ءِ هــَنـدی ءُ دمگــی مردمی شوراهانـی گچینکاری ءُ مردمـی مچی یان ءِ اڈ کنگ انـت. بزاں ماں جاسک، میناب، بشکرد، گیابان، رمشــک، کنرک، چهبار، دشتیاری باهوکلات، راسک، پیشن، سرباز، آشار ءُ ایرکشان، نسکنت، مگس، چاهان، دهوار، پسکوه، سـِب، سوران، کنت ءُ هیدوچ، بم پشت، هشک، شستـون، واش، نوک آباد، اسکل آباد، ایرندگان، لـَـد ءُ رگنتک، ڈمــّن، پهره، بنپــور، اسپکه، مسکوتان، گـِه، هیچان، بنت ءُ دهان، لاشار، چانــپ، کسرکنــد، دزآپ، لادیز، نصرت آباد، بـــم ءِ زرباری بهــر ، میرجــاوه، زابل، دوست محمد، زهک ءُ ملــک ءِ دگه هـَنـــد ءُ دمگـــاں مـردمی شورایانی گچیں کنگ باز زلوری یں کارے انــت. بلوچستــان ءِ هداروکــی راجــی دیوان ( مجلــس ملــی موقــت بلوچستــان ) ءِ ٹاهینــوک ءُ مردمــی پشتــدار ( پشتیبــان مردمــی) همــے شورایان بوت کننــت


بلوچستــان ءِ هداروکــی راجی دیوان ءِ گچیــں بوتگین ءُ زانتکاریــں باسکاں که سجئیں بلوچستان ءِ مهلوک ءَ نمایندگی کننت په بلوچستان ءِ کانود ءُ بن رهبندانی اڈ کنگ ءُ ٹاهینگ ءَ ماں دزآپ یا پهــره ءَ مچ بنــت تانکه ملکداری ءُ دگه سیاسی، اجتماعی ءُ اقتصادی مسئله یانی باروا ءَ گپ ءُ تران، دیوان ءُ پیسله بکننت..بلوچ سرمچاران ءُ هـَنـدی شـورایاں، کوم دوستیـں کماش ءُ راجــی سروکاں په ملک ءِ ایمـنی ءُ آرام دارگ ءَ تاں بلوچستان ءِ راجی حکومت ءِ اڈ بیگ ءَ اگده دار انت.
بلوچستــان ءِ راجــی دیــوان ماں ملک ءِ بنجاهی شهرءُ مچــی ءُ شورایاں ماں بلوچ گلزمیــن ءِ شهـرءُ میتــگ ءُ کلگان بلــوچ ءِ مردمی واک انــت.

سرداری ءُ نوابی ءِ مـرتگیں سیستم مئے تاریخ ءُ راجدپتر ءِ گوستگیں دورءِ پـُر جنجال ءُ بے سیتیں بهـرے انت. اگاں چه تهرانءِ بلوچ دژمنیں فاشیست لهتیں ناسرپدیـں بلوچ ءِ سرا سرداری ءِ پاگ بستگ ءُ کلاه ایرکتگ ءُ کوشست کرتگ که ملک ءُ مهلوک ءَ پدا بداریت ءُ مئی دیمروی ءَ به اوشتارینیت بلے بلوچاں دیم ءَ چارگ لوٹیت. اداں اے گپ
هـم گوشگــی انت که همــا تگارلاپین ءُ وت گڑیــں مـلا که پـه بلوچانی لٹ کٹ ءُ کــوم ءِ ایردست دارگ ءَ گــوں ڈنـّی یـں پارس هم کوپگ بوتگ انت آ هـم وتی چکـــّاس ءَ داتگ انت. چشیــں مردمـان ءِ کارکـرد په بلوچ ءَ ننــگ انت ءُ آ که مئےکـوم ءُ بلوچستان ءَ تاوانبار کتگ، نئے مستــری ءِ لائک انت ءُ نئے کـه نیکراهی رهبندانی مــؤمـــن ءُ دوزواه انــت.
بلوچستــان ءِ آینــده بلــوچ کوم ءِ هاله ئیں واکــداری ءِ دؤر انت، بلوچستــان ءِ راجــی دیوان ءُ راجــی حکومــت ءُ راجی بــُن رهبنــد ءِ دؤرانت.

آ بلوچ ءُ بلوچ اوبادگاں که پهکدلیــں، کومـی زانتکار اَنــت ءُ مردم آهانی سیاســی یا اجتماعی رهدربری ءَ به لوٹنت، هـَمــــا رهدربری ءُ کماشی ءِ لائک انت. بلوچستان .ءِ آینـــده، کومی ءُ مردمـــی شورا ءُ مچی یان ءِ دؤرانت. هما دیمروی پسندیں مچــّی که په بلوچستان ءِ مهلوک ءِ هکـّان ءُ راج ءِ هاترا سیستماتیکیں وڑے ءَ جد ءُ جهد به کننت

پروشت ءُ پروش بات تهـــران ءِ شیعــی ـ فاشیستــی حکومــتآزات ءُ آبــاد بات گنجیـــــں بلوچستـــــان